روزی که می خواستی دنیا بیای تنها کسی که استرس نداشت من بودم.بابا رضا که خیلی استرس داشت...تو اتاق عمل که بودم..چون بی حسی گرفته بودم..کاملا هوشیار بودم....وقتی صدای گریه ات رو شنیدم...من گریه کردم دکتر گفت اتفاقی افتاده گفتم نه...بچه ام سالمه...گفت اره....خدارو شکر کردم.....